استاد ماهر (دکتر قلب من) [فصل دوم] P{❸➌}
با دست دیگش گردن نامی رو گرفت و و چاقو رو گذاشت رو گلوش
هیو:بهتره جلوتر نیاین تا دوستتون آسیبی نبینه
همه بیحرکت وایستاده بودن و نگاهش میکردن هیونجین هم عقب عقب میرفت
کوک یه ایده ای به ذهنش رسید و درشو کج و دم گوش شوگا پچ کرد:
بیا ما هم یه کاری کنیم
شوگا:چی؟
کوک:من میتونم ...
شوگا:چی؟*یه زره فکر کرد*نه نه نه اصلا حتی فکرشم نکن
کوک:ولی اگه این کارو نکنم معلونونیست با هیونگ چیکار میکنه ..
شوگا:ولی ..
کوک:نگران نباش چیزیم نمیشه
شوگا:باشه فقط خیلی مراقب باش منم مراقبم
کوک:اوکی
کوک با یه حرکت دست بادیگاردی که کنارش وایستاده بود و گرفت و پیچوند و با یه ضربه به شکمش اونو انداخت ..
شوگا بعد کوکی بادیگارد بعدی رو انداخت و بادیگاردای بعدی
پلیسا هم با این حرکت کوک و شوگا دست به کار شدن و اون بادیگارد و دستگیر کردن فقط مونده بود هیونجین که کسی کاری نمیکرد
اون غیر قابل پیشبینی بود و کسی نمیدونست حرکت بعدی اون چیه ..
...
...
جین: دکتر حالش چطوره؟
دکی:مشکلی ندارن فقط ضعف داشتن و مشکلی برای بچه هم پیش نیومده ،الانم یه سرم تقویتی زدیم بهشون
جین: ممنون دکتر
دکی:خواهش میکنم وظیفم بود*رفت*
جین: بیا بریم کارت دارم
ته:اوکی
جین و تهیونگ رفتن تو اتاق
جین:خوب تعریف کن
ته:خوب قضیه از جایی شروع شد که ..
هیو:بهتره جلوتر نیاین تا دوستتون آسیبی نبینه
همه بیحرکت وایستاده بودن و نگاهش میکردن هیونجین هم عقب عقب میرفت
کوک یه ایده ای به ذهنش رسید و درشو کج و دم گوش شوگا پچ کرد:
بیا ما هم یه کاری کنیم
شوگا:چی؟
کوک:من میتونم ...
شوگا:چی؟*یه زره فکر کرد*نه نه نه اصلا حتی فکرشم نکن
کوک:ولی اگه این کارو نکنم معلونونیست با هیونگ چیکار میکنه ..
شوگا:ولی ..
کوک:نگران نباش چیزیم نمیشه
شوگا:باشه فقط خیلی مراقب باش منم مراقبم
کوک:اوکی
کوک با یه حرکت دست بادیگاردی که کنارش وایستاده بود و گرفت و پیچوند و با یه ضربه به شکمش اونو انداخت ..
شوگا بعد کوکی بادیگارد بعدی رو انداخت و بادیگاردای بعدی
پلیسا هم با این حرکت کوک و شوگا دست به کار شدن و اون بادیگارد و دستگیر کردن فقط مونده بود هیونجین که کسی کاری نمیکرد
اون غیر قابل پیشبینی بود و کسی نمیدونست حرکت بعدی اون چیه ..
...
...
جین: دکتر حالش چطوره؟
دکی:مشکلی ندارن فقط ضعف داشتن و مشکلی برای بچه هم پیش نیومده ،الانم یه سرم تقویتی زدیم بهشون
جین: ممنون دکتر
دکی:خواهش میکنم وظیفم بود*رفت*
جین: بیا بریم کارت دارم
ته:اوکی
جین و تهیونگ رفتن تو اتاق
جین:خوب تعریف کن
ته:خوب قضیه از جایی شروع شد که ..
۳۱.۱k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.